کتاب الکترونیکی

پایان ارزش سهامداران: شرکت ها در چهارراه

The End of Shareholder Value: Corporations at the Crossroads

دانلود کتاب The End of Shareholder Value: Corporations at the Crossroads (به فارسی: پایان ارزش سهامداران: شرکت ها در چهارراه) نوشته شده توسط «Allan A. Kennedy»


اطلاعات کتاب پایان ارزش سهامداران: شرکت ها در چهارراه

موضوع اصلی: اقتصاد

نوع: کتاب الکترونیکی

ناشر: Basic Books

نویسنده: Allan A. Kennedy

زبان: English

فرمت کتاب: pdf (قابل تبدیل به سایر فرمت ها)

سال انتشار: 2001

تعداد صفحه: 254

حجم کتاب: 26 مگابایت

کد کتاب: 9780738204840 , 0738204846

توضیحات کتاب پایان ارزش سهامداران: شرکت ها در چهارراه

این کتاب تمرینی برای تفکر فازی است. کندی در مورد ارزش سهامداران کاملاً سردرگم است. او میل قانونی سهامداران برای دریافت بازدهی معنادار از سرمایه خود (به اندازه کافی برای جبران ریسکی که متقبل شده اند) را با تلاش های بی پروا مدیریت برای افزایش EPS گزارش شده در کوتاه مدت اشتباه می گیرد. هر چیزی که به اولی کمک می کند ارزش سهامداران را ایجاد می کند. هر چیزی که به بعد کمک می کند، لازم نیست این کار را انجام دهد. دنبال ارزش سهامداران هیچ ربطی به مدیریت نادرست ندارد. اما این همه ماجرا نیست. او مکانیزم اقتصاد سرمایه‌داری مدرن را نمی‌فهمد و تعاملات بین گروه‌های مختلف جامعه و اصول اساسی ارزش‌گذاری کسب‌وکار و امور مالی شرکت‌ها را درک نمی‌کند. همچنین باید به تفسیر نادرست دائمی او از حقایق اشاره کنم: کندی کارآفرینان قرن نوزدهم را به عنوان مردانی ایده‌آل می‌کند که کسب و کار خود را فقط به خاطر منافع عمومی شروع کرده‌اند. به گفته وی، ثروت تنها محصول جانبی تلاش های خیریه آنها برای بهبود جامعه بود. من شک دارم که آیا این درست بود. علنی بودن در مورد طمع خود یک رفتار اجتماعی قابل قبول در قرن 19 نبود. متعاقباً، مردان ثروتمند تلاش کردند تا برای سودجویی خود بهانه های نجیب بیاورند. کندی استدلال می کند که به حداکثر رساندن ارزش سهامداران، کارکنان، مشتریان، تامین کنندگان، جوامع و دولت را نادیده می گیرد. اگر این درست بود، پس هر آنچه در مورد اقتصاد مدرن می دانیم باید اشتباه باشد! بیایید با کارمندان شروع کنیم. آیا آنها واقعاً از تلاش سهامداران برای به حداکثر رساندن سود خود رنج می برند؟ اگر سهامداران به سود اهمیت نمی دادند، کسب و کار را از ابتدا شروع نمی کردند و بدون آن، کارمندان جایی برای کار نداشتند. نتیجه گیری: سودجویی (به حداکثر رساندن ارزش سهامداران) برای کارگران ارزش ایجاد می کند. جایگزین یک اقتصاد متمرکز کمونیستی است که در آن دولت تمام مشاغل را اداره می کند. سرمایه‌گذاری‌های تجاری بر اساس سودی که می‌توانند ایجاد کنند، ارزیابی نمی‌شوند، بلکه با توجه به تعداد افرادی که به کار می‌گیرند (بیشتر، بهتر است) ارزیابی می‌شوند. دولت ها چطور؟ هدف دولت خدمت به مردم است. دولت هدف دیگری ندارد بنابراین نمی‌توان گفت که رفتار شرکتی به دولت آسیب می‌زند مگر اینکه آن رفتار به جامعه آسیب برساند. آسیبی که توسط یک شرکت به دولت وارد می شود که به جامعه آسیبی نمی رساند، اصلاً ضرری ندارد. یک مثال می تواند هرگونه تلاش قانونی برای به حداقل رساندن مالیات باشد. این امر به دولت آسیب می زند زیرا میزان بودجه موجود برای گسترش بوروکراسی را کاهش می دهد، اما به نفع جامعه است زیرا کسب و کارها می توانند سرمایه را کارآمدتر از دولت ها تخصیص دهند. در مورد تامین کنندگان چطور؟ آیا آنها از “تهدید ارزش سهامداران” آسیب می بینند؟ تامین کنندگان نیز مشاغلی هستند که سهامداران خودشان را دارند. هر شرکتی هم خریدار و هم تامین کننده است. اگر یک شرکت توسط مشتریانش تحت فشار قرار گیرد، همیشه می تواند همین کار را با تامین کنندگان خود انجام دهد. درست است که بسیاری از جوامع، بسیاری از دولت های محلی و ملی، و بسیاری از کارگران در نهایت توسط مشاغل (بزرگ و کوچک) مورد سوء استفاده قرار می گیرند. همچنین این درست است که بسیاری از مشاغل به طور بی پایان توسط اتحادیه های کارگری و دولت های مبارز مورد سوء استفاده قرار می گیرند. به این معنا نیست که صاحبان مشاغل باید از جستجوی راه‌های قانونی برای افزایش ثروت خود منع شوند. کندی حتی تا آنجا پیش می رود که استدلال می کند که افزایش ارزش سهامداران به سهامداران آسیب می زند. در اینجا منطق او را به طور کامل شکست می دهد. بحث جنرال الکتریک یک مثال گویا است. اگرچه کندی اذعان می‌کند که طرح‌های کاهش هزینه‌های جنرال الکتریک ارزش سهامداران فعلی را افزایش داده است، اما ادعا می‌کند که افزایش قیمت سهام در پایان سال 1999 باعث می‌شود کسانی که امروز (1999) خرید می‌کنند نتوانند به سودهای مشابه دست پیدا کنند. درست است، واقعی. پس چی؟ هیچ کس مجبور به خرید سهام عادی گران قیمت نیست. مردم از ناآگاهی خود در مورد ارزش گذاری شرکت ها رنج می برند. آیا لازم است مدیران عامل را مسئول پایین نگه داشتن قیمت سهام خود بدانیم تا هرکسی که هر لحظه سهمی از سهام عادی را خریداری می کند بتواند بازدهی مناسبی داشته باشد؟ وال استریت مدیران عامل را مسئول قیمت سهام شرکت هایشان (کم یا زیاد) نمی داند. آنها را مسئول نتایج عملیاتی می داند. قیمت سهام از خود مراقبت می کند. توصیه های او برای تغییر حتی احمقانه تر از انتقاداتش است. او پیشنهاد می کند که دنبال ارزش سهامداران با … ساختن ثروت سهامداران جایگزین شود!!! اگر من یک اسنوب بوستون بودم، احتمالاً می توانستم تفاوت را ببینم، اما اینطور نیست. این برای من یکسان است. بحث در مورد استفاده از کلمات و اصطلاحات (در میان در مقابل بین، بسیاری در مقابل زیاد، ارزش سهامداران در مقابل ثروت سهامداران، و غیره) فکری نیست و پس از جمع آوری تمبر یا کارت های بیسبال، چالش برانگیز نیست. اگر اسنوب‌های بوستون غیر از این فکر می‌کنند، من به آنها اجازه می‌دهم که این کار را به روش خودشان انجام دهند.


This book is an exercise in fuzzy thinking. Kennedy is totally confused about what shareholder value is. He is confusing shareholders’ legitimate desire to get a meaningful return on their capital (enough to compensate for the risk they assumed) with management’s unscrupulous attempts to increase reported EPS over the short term. Whatever contributes to the former creates shareholder value. Whatever contributes to the later, doesn’t necessary do so. The puruit of shareholder value has nothing to do with unscrupulous management. But that’s not all. He doesn’t understand the mechanics of a modern capitalist economy nor does he understand the interactions among different groups in society and the fundamental principals of business valuation and corporate finance. I should also mention his constant misinterpretation of facts: Kennedy is idealizing the 19th century entrepreneurs as men who started their businesses only for the sake of the common good. Wealth, according to him, was only a byproduct of their charitable attempts to improve society. I doubt if that was true. Being open about one’s own greed was not an acceptable social behavior in 19th century. Subsequently, men of wealth tried to come up with noble excuses for their profit seeking. Kennedy argues that maximizing shareholder value ignores employees, customers, suppliers, communities and the government. If that was true then everything we know about modern Economics must be wrong! Let’s start with employees. Do they really suffer from shareholders’ attempts to maximize their own profit? If shareholders didn’t care about profit, they wouldn’t start the business to begin with and without the business, employees would have nowhere to work. Conclusion: profit seeking (maximizing shareholder value) creates value for workers. The alternative would be a centralized communist economy where government runs all businesses. Business ventures are not evaluated by the profits they could generate but by the amount of people they would employ (more is better). What about governments? The purpose of government is to serve the people. Government has no other purpose. Therefore we can not say that corporate behavior harms government unless that behavior harms Society. Harm done to a government by a corporation that doesn’t harm Society is no harm at all. An example would be any legal attempt to minimize taxes. It harms government because it decreases the amount of funds available to expand bureaucracy but it benefits Society because businesses can allocate capital more efficiently than governments. What about suppliers? Are they being harmed by the “shareholder value menace”? Suppliers are also businesses with shareholders of their own. Each and every company is both a buyer and a supplier. If a company is being squeezed by its customers, it can always attempt to do the same to its suppliers. It is true that many communities, many local and national governments, and many workers end up abused by businesses (big and small). It is also true that many businesses are being endlessly abused by militant labor unions and governments. It doesn’t follow that business owners should be prevented from seeking lawful ways to increase their wealth. Kennedy even goes as far as to argue that increasing shareholder value harms shareholders. Here logic fails him completely. The discussion of GE is an illustrative example. Although Kennedy admits that GE’s cost cutting initiatives increased value for current shareholders, he claims that the inflated stock price at the end of 1999 will prevent those who buy today (1999) to realize similar gains. True. So what? No one is being forced to buy overpriced common stock. People suffer their own ignorance about corporate valuations. Do we need to hold CEOs responsible for holding their stock prices low so that anyone, who buys a share of common stock at any time, can have a decent return? Wall Street does not hold CEOs responsible for the stock price of their companies (low or high). It does hold them responsible for the operating results. Stock prices take care of themselves. His recommendations for change are even sillier then his criticisms. He suggests to replace the pursuit for shareholder value with…building shareholder wealth!!! If I were a Boston snob I could probably see the difference but I am not. It sounds all the same to me. Arguing about the usage of words and terms (among vs. between; many vs. a lot; shareholder value vs. shareholder wealth; etc.) is intellectual no more challenging then collecting stamps or baseball cards. If the Boston snobs think otherwise then I would let them have it their way.

دانلود کتاب «پایان ارزش سهامداران: شرکت ها در چهارراه»

مبلغی که بابت خرید کتاب می‌پردازیم به مراتب پایین‌تر از هزینه‌هایی است که در آینده بابت نخواندن آن خواهیم پرداخت.

برای دریافت کد تخفیف ۲۰ درصدی این کتاب، ابتدا صفحه اینستاگرام کازرون آنلاین (@kazerun.online ) را دنبال کنید. سپس، کلمه «بلیان» را در دایرکت ارسال کنید تا کد تخفیف به شما ارسال شود.