روانشناسی

ذهن خلاق: اسطوره ها و مکانیسم ها

The Creative Mind: Myths and Mechanisms

دانلود کتاب The Creative Mind: Myths and Mechanisms (به فارسی: ذهن خلاق: اسطوره ها و مکانیسم ها) نوشته شده توسط «Margaret A. Boden»


اطلاعات کتاب ذهن خلاق: اسطوره ها و مکانیسم ها

موضوع اصلی: روانشناسی – روانشناسی رشد

نوع: کتاب الکترونیکی

ناشر: Routledge

نویسنده: Margaret A. Boden

زبان: english

فرمت کتاب: PDF (قابل تبدیل به سایر فرمت ها)

سال انتشار: 2003

تعداد صفحه: 344 / 359

حجم فایل: 1.97 مگابایت

کد کتاب: 0203340086 , 9780203340080

نوبت چاپ: 2nd

توضیحات کتاب ذهن خلاق: اسطوره ها و مکانیسم ها

این اثر ابتدا در سال 1990 و در میان مجموعه‌ای از کتاب‌های مربوط به مغز، ذهن و آگاهی منتشر شد. دانشمندان علوم اعصاب، روانشناسان و فیلسوفان بی معنی به دنبال بازپس گیری ذهن از خرافات تاریک دین، هنر و خاص بودن انسان بودند. روانشناس / فیلسوف مارگارت بودن تصمیم گرفت ادعایی در قلمرو خلاقیت انسان داشته باشد. در “ذهن خلاق: اسطوره ها و مکانیسم ها”، او به دنبال این است که بر کسانی که از کیفیت غیرقابل کاهش آگاهی انسان با شگفتی های خلاقیت آن دفاع می کنند، پیروز شود.

بودن با پشتکار تلاش می‌کند تا ایده‌ی خفن خلاقیت را به تصویر بکشد. او به نمونه‌های معروف خلاقیت در هنر و علوم نگاه می‌کند و تعدادی «ابتکار» یا قوانین سرانگشتی در مورد آن به دست می‌دهد. او سپس ماهیت خلاقانه کودکان را به روش های مختلف (از جمله تجزیه و تحلیل نقاشی های معمولی کودکان در سنین و مراحل رشد) تجزیه و تحلیل می کند. در مرحله بعد، او بررسی می کند که چگونه برنامه های کامپیوتری، به ویژه شبکه های عصبی موازی گسترده، در تقلید از حل مسئله انسان پیشرفت می کنند. برخی از برنامه‌ها واقعاً راه‌حل‌هایی برای مشکل ارائه کرده‌اند که انسان‌ها به آن فکر نکرده بودند.

شاید پس خلاقیت چیز مرموزی نباشد. تکامل مغزهایی با ظرفیت حل مسئله قدرتمند را به گونه‌های هومو ساپینس داده است و بسیاری از موفقیت‌های آنها (تا کنون) را توضیح می‌دهد. بنابراین خلاقیت تاریخی به موضوعی تبدیل می شود که فرد مناسب در موقعیت مناسب در زمان مناسب قرار گیرد. افراد خلاق‌تر در میان ما، آن‌هایی هستند که توانایی‌های مغزی مناسب‌تری برای چالش در دست دارند (و آینده‌نگری برای تشخیص ارزش افکارشان). انیشتین، موتزارت و شکسپیر به طور یکسان ترکیب مناسبی از نقاط قوت ذهن نسبت به محیط خاص خود داشتند که به آنها اجازه می داد آثار جدید شگفت انگیزی ارائه دهند. 99.999 درصد دیگر ما تاریخ را تغییر نمی‌دهیم، اما هنوز لحظاتی داریم که مغز ما فضاهای مفهومی را به روش‌های بدیع و مفیدی به هم پیوند می‌دهد (به هر حال برای ما).

اگر تکامل به ما توانایی خلاقیت داده است، پس خلاقیت باید ماهیت تکامل را منعکس کند. یعنی باید از طریق آزمون و خطای تصادفی پیشرفت کند. همانطور که ما به ماشین‌های محاسباتی خود آموزش می‌دهیم که فرآیند “ظهور موازی” مغز را تقلید کنند، می‌توانیم این فرآیند را با “تاس انداختن” سریعتر و بیشتر تسریع کنیم. بنابراین، ما اکنون ماشین‌هایی داریم که استراتژی‌های شطرنج را ارائه می‌کنند که قبلاً در نظر گرفته نشده بود. استادان شطرنج ما، بدون کمک، احتمالاً در نهایت از این تاکتیک ها استفاده می کردند. اما رایانه‌ها می‌توانند سریع‌تر از ما فکر کنند (یعنی وقتی به آنها یاد بدهیم چگونه فکر کنند).

برای پایان دادن به همه اینها، دکتر بودن به اتفاقات شگفت انگیزی که در دنیای تفکر کامپیوتری روی می دهد، می پردازد. او سیستم های کامپیوتری مختلفی را معرفی می کند که برای حل مسائل در ریاضیات، علوم، روانشناسی، تحلیل سیاسی و حتی هنر طراحی شده اند. شاید معروف ترین برنامه شطرنج تا به امروز IBM Deep Blue باشد. اما مثال بسیار جالب دیگر EURISKO است، یک برنامه استراتژی که برای رقابت با تیم های انسانی در شبیه سازی نبرد دریایی استفاده می شود. EURISKO یک تاکتیک شگفت‌انگیز ارائه کرد که کاملاً اشتباه به نظر می‌رسید، یعنی تعداد زیادی قایق کوچک “یک شلیک و بیرون” (در مقایسه با استراتژی استاندارد ناوگان بر اساس تعداد کمتری از کشتی‌های مجهز و با دفاع خوب که در کنار هم قرار گرفته‌اند). البته، تاکتیک کامپیوتری همه را شگفت زده کرد و پیروز شد — دو سال متوالی.

اما آیا دکتر بودن برنده شده است؟ آیا Deep Blue و EURISKO جوهر خلاقیت انسان را به طور کامل تسخیر کرده اند؟ آیا ذهن خود و تجربیات آگاهانه ما نسخه بزرگتر و توسعه یافته تری از این ماشین های حل مسئله جدید است؟

متأسفانه، دکتر بودن به سختی وقت خود را صرف مقایسه خلاقیت انسان با نمونه هایی از اقدامات خلاقانه در قلمرو حیوانات برتر می کند. در فصل آخر او در مورد مگس شناور فکر می‌کند و به ما اطمینان می‌دهد که ما حشره نیستیم، حتی اگر همه ما در نهایت ماشین‌مانند باشیم. اما دلفین ها و شامپانزه ها چطور؟ آیا خلاقیت آنها نباید خیلی بیشتر شبیه خلاقیت ما باشد؟ شامپانزه‌ها و دلفین‌ها در حال یافتن راه‌حل‌های خلاقانه برای چالش‌های بقا در محیط خود، هم از نظر فردی و هم از نظر اجتماعی مشاهده شده‌اند. اما آنها هنر نمی کنند. آنها بنای یادبودی برای نشان دادن قبر رفقای خود برپا نمی کنند. آنها نگرانی در مورد عدالت، برابری و معنای نهایی در جهان را نشان نمی دهند.

در مقابل، انسان ها منابع را صرف این چیزها می کنند. بدیهی است که ما یک «تغییر فاز» ذهنی را پشت سر گذاشته‌ایم و چیزی را از نظر هستی‌شناختی متفاوت کشف کرده‌ایم. بله، این «ظهور» قطعاً شامل تبادل نمادهای مفهومی (یعنی زبان) و مزایای بقای آن است. و با این حال، توانایی گفتاری ما به همان اندازه برای گرفتن “احساس شاعرانه” شکل گرفته است که برای گرفتن غذا و روشنایی.

ماشین‌های ما می‌توانند موسیقی خلاقانه، آثار هنری و سیستم‌های قانونی ارائه دهند. اما فقط به این دلیل که ما به آنها یاد دادیم که چگونه. آنها نمی توانستند الهامات اساسی پشت چنین چیزهایی را استخراج کنند. ماشین‌های ما فرآیندهای فیزیکی یکسانی را به اشتراک می‌گذارند که از زندگی خود ما پشتیبانی می‌کند، اما به شکلی اساسی با هم تفاوت دارند. آنها گلهای گرمخانه هستند. آنها با چالش بقا در میان منابع محدود مواجه نیستند. آنها نگران نیستند کیلووات بعدی آنها از کجا می آید. آنها برای زنده ماندن به طیف وسیعی از اطلاعات مستمر از محیط زیست نیاز ندارند. آنها ستارگان را در شب و طلوع خورشید را نمی بینند. آنها نیش برف را بر روی قاب خود احساس نمی کنند، یا گرمای CPU یک همراه را احساس نمی کنند. آنها بوی گلها را نمی دهند. آنها طعم شیرینی سیب را نمی چشند (و نه آمپرهایی که از طریق مجموعه های برق آنها مصرف می شود). به این ترتیب، چیزهایی در مورد جهان وجود دارد که ما “می دانیم” که ماشین ها نمی توانند.

(یعنی، مگر اینکه مانند داستان های علمی تخیلی، ماشین های خود را برای زنده ماندن و تکثیر خود به خود شل نکنیم. اما داستان های علمی تخیلی بارها و بارها به ما هشدار می دهند که این سناریو چقدر بد پیش می رود، اگر گونه ماشین جدید ما حتی کسری از آن را نشان دهد. ناقص و روان رنجور مانند نوع بشر.)

متاسفانه دکتر بودن به این سطح از تحلیل نمی رسد. او به بحث سنتی فلسفه ذهن نزدیک است. او در مبارزه با بحث «موارد ذهنی» (یعنی فقط شیمی مبتنی بر کربن که ما در اکوسفر خود می‌دانیم می‌تواند از زندگی ذهنی حمایت کند) و در بیرون راندن جان سرل از «اتاق چینی» خود، دست و پا می‌زند. او در بسیاری از نبردها پیروز می شود، اما در توجیه پیروزی ادعایی محاسبات گرایی در جنگ بسیار خلاق نیست.


This work was initially published in 1990, amidst a bumper crop of books about the brain, mind and consciousness. Neuroscientists, psychologists and no-nonsense philosophers were setting off to reclaim the mind from the dark superstitions of religion, art and human specialness. Psychologist / philosopher Margaret Boden decided to stake a claim in the territory of human creativity. In “The Creative Mind: Myths & Mechanisms”, she seeks to vanquish those who would defend the irreducible quality of human consciousness with the wonders of its creativity.

Boden tries diligently to capture the squishy idea of creativeness. She looks at famous examples of creativity in the arts and the sciences, and comes up with a number of “heuristics” or rules of thumb about it. She then analyzes the creative nature of children in various ways (including analysis of typical children’s drawings across ages and stages of development). Next, she examines how computer programs, especially massively parallel neural-networks, are making progress in mimicking human problem-solving. Some programs have indeed come up with problem solutions that humans had not though of.

Perhaps then creativity isn’t such a mysterious thing. Evolution has given brains with powerful problem-solving capacity to the homo sapiens species, explaining much of their success (thus far). Historical creativity thus becomes a matter of the right person being in the right situation at the right time. The more creative people among us are those with brain abilities most appropriate to the challenge at hand (and the foresight to recognize the value of their thoughts). Einstein, Mozart and Shakespeare alike had the right combination of mind strengths relative to their particular surroundings, allowing them to come up with surprising new works. The other 99.999 percent of us don’t change history, but still have occasional moments when our brains link conceptual spaces together in novel and useful ways (to us, anyway).

If evolution has given us creative ability, then creativity should reflect the nature of evolution. I.e., it must progress through random trial and error. As we teach our computing machines to mimic the “parallel emergence” process of the brain, we can speed up this process by “rolling the dice” faster and more often. Thus, we now have machines that come up with chess strategies not previously considered. Our chess masters, unassisted, probably would have derived these tactics eventually; but computers can think faster than we can (that is, once we teach them how to think).

To nail all of this down, Dr. Boden expands upon the amazing things happening in the world of computerized thinking. She introduces various computer systems designed to solve problems in mathematics, science, psychology, political analysis, and even art. Perhaps the most famous to date is the IBM Deep Blue chess program; but another very interesting example is EURISKO, a strategy program used to compete against human teams in a naval battle simulation. EURISKO came up with a surprising tactic that seemed all wrong, i.e. lots of little “one shot and out” boats (versus standard fleet strategy based on a smaller number of well-armed, well-defended ships grouped together). Of course, the computer tactic surprised everyone and won — two years in a row.

But has Dr. Boden won? Have Deep Blue and EURISKO fully captured the essence of human creativity? Are our own minds and our conscious experiences just a bigger, more developed version of these new problem-solving machines?

Unfortunately, Dr. Boden hardly spends time comparing human creativity with examples of creative acts within the higher animal kingdom. In the final chapter she ponders the hoverfly and reassures us that we are not insects, even if we all are ultimately machine-like. But what about dolphins and chimps? Shouldn’t their creativity be a lot more like ours? Chimps and dolphins have been observed finding creative solutions to survival challenges in their environment, both individually and socially. But they don’t do art. They don’t set up monuments marking the graves of their comrades. They don’t evidence concern about justice, equality and ultimate meaning in the universe.

Humans, by contrast, expend resources on these things. We have obviously gone through a mental “phase shift”, discovering something ontologically different. Yes, this “emergence” certainly involves the exchange of conceptual symbols (i.e., language) and the survival benefits this brings. And yet, our speaking ability was formed as much to capture the “poetic feeling” as to capture food and lightening.

Our machines can come up with creative music, artwork and legal systems; but only because we taught them how. They could not have derived the basic inspirations behind such things. Our machines share the same physical processes that support our own lives, but differ in a fundamental way. They are hot-house flowers. They do not face the challenge of survival amidst limited resources. They worry not where their next kilowatt is coming from. They don’t need a wide range of continual information from the environment to survive. They don’t see the stars at night and the sun rising; they don’t feel the sting of snow on their frame covers, or the warmth from a companion’s CPU; they don’t smell the flowers; they don’t taste the sweetness of apples (nor the amps being consumed through their power assemblies). As such, there are things about the world that we “know” that machines cannot.

(That is, unless we turn our machines loose to survive and reproduce on their own, as in science fiction. But science fiction warns us over and over just how badly that scenario could go, if our new machine species turns out even a fraction as imperfect and neurotic as the human race.)

Unfortunately, Dr. Boden doesn’t reach this level of analysis. She stays close to the traditional philosophy-of-mind debate. She bogs down fighting the “mental stuff” argument (i.e., only the carbon-based chemistry that we know of in our ecosphere can support mental life), and in evicting John Searle from his “Chinese Room”. She wins many battles, but isn’t very creative in justifying the alleged war victory of computationalism.

دانلود کتاب «ذهن خلاق: اسطوره ها و مکانیسم ها»

مبلغی که بابت خرید کتاب می‌پردازیم به مراتب پایین‌تر از هزینه‌هایی است که در آینده بابت نخواندن آن خواهیم پرداخت.

دیدگاهتان را بنویسید